
من خوابمو بيدار که ميشم تو ديگه نيستي پيشم
بايه نامه بالا سرم که توش نوشتي تو ي بازي شطرنج عشقمون کيشم
عشق بي وفام نيستي ومن حتي شبا چشم به درب حياطم
حالا که ميري با يکي ديگه من چشم به راهتم
اين رفتنت شده بغض ابدي توي گلوم
تو رفتيو با يه خنده گفتي توام منتظرم نمون
بگو تو اين شب بي کسيم چطور بسازم با نبودت
گفتي من ميرم برگشتني ميام بالاسر تابوتت
قلبم تو بوديو نبضم با وجود تو ميزد
از وقتي که رفتي حتي تيک تاک ساعتم نزد
ديگه نميدونم با چه هديه اي بکنم دلت رو شاد
نخواستي بموني منو سپردي به دست باد
ديگه جون نوشتن ندارم ميگم آخرين حرفم
آرزوي رسيدن به توتا ابد مي مونه توي قلبم
...............شعرخودم
نظرات شما عزیزان:
|